این نشست که بیست و سوم شهریور در سالن اجتماعات مدرسه علمیه فاطمة الزهراء سلام الله علیها توس، با حضور سرکار خانم دکتر طلوع برگزار گردید.
مشروح مطالب ارائه شده در این نشست به قرار ذیل می باشد:
فصل اول) حضرت زینب سلاماللهعلیها (بحث علمی)
فصل دوم) تمدن و اختصاصاً تمدن وحیانی
فصل سوم) نسبت حضرت زینب سلاماللهعلیها با تمدن وحیانی
فصل اول: حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها
زمانیکه که وارد مباحث تاریخی میشویم (هر بحثی راجعبه گذشتگان تاریخ است) دقت داشته باشید که تاریخ یک علم سندی است و نمیتوانید چیزی را درمورد گذشتگان مطرح یا قبول بفرمایید اگر سندی نداشته باشد. صحبت از سند و منبع در اینجا تسامحي، است. نمیخواهیم وارد جزئیات شویم ولی این را بدانید که اساساً عقل انسان و آنچه قرآن و اهل بیت از ما خواستند تقوای علمی است، یعنی نه بیدلیل بگوییم و نه بیدلیل بپذیریم. حال درمورد تاریخ اختصاصاً از اسناد و منابع صحبت میکنیم و درمورد اهلبیت علیهم السلام به طور کلی دو نوع منبع داریم، منابع کتابی و منابع غیر کتابی. مثل آثار باستانی که تعدادشان کم است، مثل مسجد کوفه که به شکل اصلی نیست ولی میدانیم که وجود دارد و هست محلی که امیرالمومنین در آن نماز میخواندند و خطبه میخواندند و به شهادت رسیدند ولی آن مسجد پانزده قرن قبل نیست، یا مثل مسجدالحرام یا مسجدالنبی در مدینه؛ پس وقتی درمورد تاریخ اهلبیت علیهم السلام سخن میگوییم، بیشتر منظور کتابهاست. در مورد حضرت زینب سلاماللهعلیها و بانوان خاندان نبوت و حتی بعضی آقایان، متأسفانه ، نسبتبه آنچه که نقشآفرینی داشتهاند و جایگاه آنها در جامعه اسلامی، در کتابها خیلی کم مطلب پیدا میشود. حتی پیامبر که ما میتوانیم مطالب زیادی راجع به ایشان داشته باشیم نسبت به دیگران، مطلب خیلی کم است ولی هست. روشهایی وجود دارد دقیق و علمی که متوجه میشویم این مطالب قابلاعتماد و موثق است یا نه. چه از نظر حدیثی و چه از نظر تاریخی که با هم زیاد فرقی ندارند. اما مطالب در مورد حضرت زینب سلاماللهعلیها کمتر است و ما دادههای مستقیم درمورد خود ایشان کم داریم ولی یک کار علمی و دقیق که میتوانیم انجام دهیم، بازخوانی سیره ي حضرت زینب سلام الله علیها از فضاها و روابط و داده هاست. مثلاً ما میدانیم حضرت زینب سلامالله علیها دختر حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلامالله علیها هستند پس ما از روی آنچه که برای امام علی علیهالسلام رخ داده میتوانیم بازسازی کنیم آنچه را که برای حضرت زینب رخ داده و این کار بسیار دقیق است. اینطور نیست که هرچیز را از هرکجا کنار هم قرار دهیم بلکه باید قطعات درست انتخاب شود و وقتی کنار هم قرار دهیم مثل پازل است، اما پازلی که منظم نیست و شاید تصویر آن کامل نباشد.،اما دارای اجزای منطقی است مثل منظرهای که کوه دریا و غیره را دارد و جاهایی از آن پازل ممکن است خالی باشد ولی میتوان فهمید و حدس زد که آنجای خالی مربوط به چیست. در کار تاریخی اینگونه است.
آنچه در مورد حضرت زینب سلاماللهعلیها میشود گفت یعنی مستنداتی که میتوانیم بیان کنیم، این است که قطعا زمان پیامبر به دنیا آمدند بنا بر آنچه که معروف است ایشان در پنجم هجری متولد شدند ولی ممکن است شش یا هفت هجری هم باشد. ایشان فرزند سوم حضرت علي عليه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها هستند. ایشان دوره پیامبرصلی الله علیه وآله را درک کردند و حدوداً پنج یا چهار ساله بودند که پیامبر از دنیا رفتند و حداکثر تا سه ماه بعد رحلت پیامبر که حضرت زهرا شهید شدند همراه مادر بودند. امامت امام علی علیهالسلام که سی سال است و تا سال چهل هجری قمری دوره امامت امام علی علیهالسلام را درک کردند و بعد ده سال دوره امامت
امام حسن علیهالسلام(40_50 هجری قمری) و ده سال امامت امام حسین علیهالسلام(50_60 ه، ق) بود که امام در اوایل سال 61 هجری شهید شدند. سن حضرت زینب کبری سلام الله علیها را 55سال تخمین زده اند. اینها کلیاتی در مورد ایشان بود،اما جزئیات در مورد ایشان خیلی کم است مثلا در هیچ جایی ذکر نشده که حضرت زینب کبری سلام الله علیها، زمانیکه امام علی علیه السلام در سال 36 به خلافت رسیدند و از مدینه به کوفه به عنوان مرکز خلافت هجرت کردند و تا سال 40 هجری قمری که امام علی علیه السلام شهید شدند در هیچ کتابی ذکر نشده که حضرت زینب کبری سلام الله علیها همراه پدر بزرگوارشان در کوفه بودند، اما میدانیم ایشان در کوفه بودند به خاطر نشانه هایی که از حضور ایشان در کوفه وجود دارد. در جریان شهادت امام علی علیه السلام و غسل وکفن ودفن ایشان که به صورت پنهانی انجام شد، حضرت زینب حضور داشتند پس از اینجا پی می بریم که در هجرت از مدینه به کوفه حضرت زینب همراه امام علی علیه السلام بودند. و باز نشانه هایی داریم که گواه اینست که ایشان همراه امام حسن علیه السلام از کوفه به مدینه برگشتند و اخبار قطعی و مستند داریم که دوباره همراه امام حسین از مدینه به کوفه رفتند. رحلت حضرت زینب و مرقد مطهر ایشان در شام، مصر يا مدينة؟ قبلا بيان کردیم در مورد اهل بیت اطلاعات مکتوب کمتر است و تردید ها زیاد... آنچه اسناد به ما میگوید حضرت زینب سلام الله علیها بعد از شهادت امام حسین علیه السلام و آن اتفاقات گران و غیر قابل وصف که در راه اسارت برای ایشان افتاد و سختی هایی که به همراه داشت، به شام رفتند و کسالتی در ایشان پدید آمد. معروف اینست که در 15 رجب سال 62 هجری قمری،از دنیا رفتند و نشانه صریح برای شهادت ایشان در دسترس نیست. گویا قحطی در مدینه حاکم میشود و عبد الله جعفر همسر ایشان به علت اینکه املاکی در شام داشتند، خانواده خود را به شام بردند. حضرت زینب کبری سلام الله علیها در همانجا رحلت فرمودند و مرقد ایشان در شام صحیح است. در تاریخ وفات حضرت که به چه صورت اتفاق افتاده، مطرح نشده، اما طبیعتا به خاطر سختی های واقعه عاشورا وپس از آن است.
فصل دوم :تمدن و اختصاصا تمدن دینی
به عنوان مقدمه بیان میکنیم که چیستی تمدن مورد بحث ما نیست و تعریفهای مختلفی از آن ارائه شده است. ولی نکته ی مشترکی که در بین همه آنها وجود دارد، این است که تمدن مفهوم جامعی دارد. در فضای تاریخی دادههای مختلف داریم که میشود از نگاه فرهنگی به آن نگریست یا نگاه سیاسی و یا اقتصادی و یا دیدگاههای دیگر، اگر بخواهیم فقط از یک دیدگاه نگاه کنیم یک سری چیزها را به دست میآوریم و یکسری موارد را مجبوریم کنار بگذاریم و از دست میدهیم. ولی اگر بخواهیم همه این دیدگاهها را با هم جمع کنیم باید نگاه تمدنی کرد چون همه این دیدگاهها در تمدن است. تمدن یک ظرف جامع است، یک مفهوم جامع است که تقریباً همه ابعاد زندگی انسان را شامل میشود و بههمین خاطر ما بحث تمدن را پیش کشیدیم و مؤلفههای تأثیرگذار در تثبیت و دفاع از تمدن وحیانی را بررسی کردیم که نگاه جامعتری به حضرت داشته باشیم تا در این نگاه جامع حتیالامکان هیچ قسمتی از زندگی ایشان حذف نشود و ما بیشتر ایشان را میشناسیم. شاید مرجع برای شناخت جزئیات نداشته باشیم اما به کلیات که مثل نقشه راه است دست پیدا میکنیم. پس برای نگرش جامعتر تلاش میکنیم در ظرف تمدن دادهها را بریزیم و ازاینجهت است که بحث تمدن پیش میآید. تا اینجا بحث از مقدمه بود که عرض کردیم. اما تمدن چیست؟! تقریباً هر آنچه که در زندگی با آن طرف هستیم و هرچه را که فکرش را بکنیم، تمدن میشود. هم نرمافزارها و هم سختافزارها. از چه جهت؟ چون ما آدمها افکار، عقاید و عادات و رسوم مختلفی داریم نسبتبه محلی که در آن زندگی میکنیم، زمانهای که در آن زندگی میکنیم، و حتی خانواده، سبک پوشش، سبک خوردن، سبک زندگی کردن، و.. همه و همه را داریم و به واسطه این افکار و آداب و رسوم است که وسایل زندگی مان را ساختیم. همه آدابورسوم دراطراف ما جلوهگر شده و تمدن اگر چه مثل رویه ی مادی و ظاهری قابل دیدن است و لمس است در بیشتر تعریفها، اما قطعا مایههای آن فکری است و از همین روست که ما همه اینها را شامل تمدن می بینیم. اگر فرهنگی یا دیدگاهی بتواند از شکل صرفاً نظری دربیاید و در قالب اشیاء قابللمس و دیدن و یا مثلاً نظامهای اجتماعی تا اندیشه و فکری و نگرشی و اعتقادی، اینکه بتواند خودش را در سخت افزارها تسری دهد، ماندگار میشود یعنی دیر پا میشود نه اینکه مطلقاً از بین نرود، به این معنی که به هزاره میرسد. عمرش از سده هم بیشتر میشود. نمونههایی مثل امپراتوری چین که چند هزاره دوام داشتند و بقایایی از آن مانده روی دیوارها یا مثل تختجمشید در دوره هخامنشی. پس اولاً تمدن مفهوم جامعی است و ثانیاً اگر آن نرمافزارها بتوانند در سختافزارها پیاده شوند و اینگونه دیرپا و مانا میشوند. و حال ما از چیزی بهعنوان تمدن وحیانی حرف میزنیم. تمدن وحیانی همان پدیدهای است که انبیای عظام یکبهیک آجرهای آن را رویهم چیدهاند و با رسول خدا این بنا کامل شد(اليوم اکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی ورضيت لکم الاسلام دينا) در آن جغرافیای کوچک، ولی تمام مقدماتش برای جهانی شدن در زمان خود رسولالله فراهم شدهاست و برای تداوم زمانی ائمه بعدی، ( من کنت مولاه فهذا علی مولاه، هرچه من هستم علی همانست) و مردم حاضر درست متوجه مطلب شدند و این از روی واکنشهای آنها پیداست و بعد او حسنبنعلی و بعد او حسینبنعلی و علیبنالحسین و محمدبنعلی و جعفر بنمحمد و موسیبنجعفر و علیبنموسی و محمدبنعلی و علی بنمحمد و حسنبنعلی و حجت بنحسن عسکری علیم السلام. پس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تمام تمهیدات را گذاشتند. پیرو همه آنچه که سیره انبیاء عظام و سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است با نگاه تمدنی تأسیس است یعنی بنا و ساختمان تمام شد و آنچه وحی است، یکسری راهبردها و باورهای کلی است. وحی نمیگوید چگونه پول چاپ کنن ولی دستورالعملهای کلی به ما میدهد که اگر طبق آن جلو برویم و طبیعتا نتایجی برایمان به وجود میآورد. پیامبر اکرم مبتنی بر وحی الهی در مدینه جامعه تشکیل دادند. نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و سازههای فرهنگی را در مدینةالنبی تدارک دیدند . در قرآن، پیامبر حاکم اند، رییس جامعه، معلم آن، فرمانده نظامی، رئیس بیتالمال و... ببینید که ادبیات قرآن درمورد پیامبر چگونه است. همه اینها پیامبر هستند و تا ابد همیشه اسوه حسنه هستند برای لمن کان یریجو لقاء الله، نگفته فقط مسلمان بلکه فرموده هر کسی که به دیدار خدا امیدی دارد و به آخرت اعتقاد دارد پیامبر اسوه حسنه اوست. همه این کارها را پیامبر کردند و به حضرت علی علیهالسلام سپردند و علی علیه السلام را معرفی کردند. برای همین ما با جرأت میگوییم پیامبر یک تمدن مبتنی بر وحی الهی از خود بر جای گذاشتند. وقتی فرمودند( انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی) یا طبق برخی خوانش ها ثقلین... فرمودند کتابالله و عترتی، کتابالله قانون و عترتی مجریان و عاملان قانون هستند. در این حدیث خطابش به کیست؟! امت، امتی که خودشان ساختند و انسانهای پراکنده پراکنده عصر جاهلیت را در فرایندی چندین ساله جمع کرده بودند و در زمانیکه پیماننامه مدینه را نوشتند، این عبارت در آن پیماننامه آمده(امت واحده) پس هر سه اینها قرآن، عترت، امت سه رکن یک تمدن هستند. یعنی تمدن باید جامعهای باشد یعنی در خلأ که نمیشود و مردمی باشند، قوانین آدابورسوم و سنتهایی باشد و کسی باشد که هم قوانین را پاسداری کند که با نگاه دینی میشود ولی خدا و مقام رسالت و مقام امامت و نیابت خاصه که نایبان خاص بودند و نیابت عام که فقها اند و ما در دوران غیبت داریم و هکذا ولایتفقیه... قانون این تمدن که کتاب و سنت است با نگاه وحیانی و مردم که امت اسلامند و امت اسلامی روبهگسترش است و انشاءالله قرار است جهان را دربرگیرد و گسترش آن را هماکنون هم میبینیم بهرغم هجمههای که وجود دارد. این اتفاق میافتد اگر شما تمدن را با سه رکن اصلی مثلث ببینید رکن رهبری، رکن قوانین و رکن مردم.
فصل سوم :نسبت حضرت زینب کبری سلام الله علیها با تمدن وتثبيت و دفاع از آن
عرض کردیم که پیامبر تمدن را تاسیس کردند و اهلبیت را نام بردند و اسامی ایشان در روایتها ذکر شدهاست. یکی از مواردی که باعث شناخته شدن ائمه علیهمالسلام شده علاوهبر نشانه ها، همین نام برده شدن آنها در روایتهاست. پیامبر اکرم تمدن راتاسیس کردهاند و اولیای تمدن را معرفی کردند به واسطه وحی الهی که ایشان لا ينطق عن الهوي هستند و حال از دنیا رفتند. بعد ایشان تمدن باید هم تثبیت شود و هم باید رشد کند. در خیلی جاها که گفته شده ما مفهوم تمدن را نمیبینیم و اصلا قائل به ساخته شدن تمدن توسط پیامبر نیستند به این دلیل است که تمدن را محدود به مدینه می دانند و می گویند یک شهر که تمدن نمیشود. اما مؤلفههای اصلی مثل نمونه کوچک است ولی کامل است. همین جغرافیای محدود، هم فضای محدود، هم جمعیت کمتر، ولی همین رشد کرد و فربه شد. هم حفظ شد و هم تثبیت شد و هم روبهگسترش رفت و به گسترش میرود و پانزده قرن پشتوانه دارد. امروزه هم که یک پنجم مردم دنیا مسلمان هستند، شاید در ظاهر عدد کمی باشد اما باید نسبت به اسلام در عهد نبوی سنجیده شود که چه بود وچه شده. اگر بدانیم در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله همان اوایل بعثت، عده ای شروع به ترور شخصیتی پیامبر کردندو ایشان را ساهر، کاهن، مجنون خواندند تا مردم بترسند و از ایشان فرار کنند و چون موفق نشدند سراغ ترور شخصی رفتند.و تصمیم گرفتند که پیامبر را بکشند.در واقع شعب ابی طالب برای کشتن پیامبر بود که ابو طالب متوجه شدند و گفتند جمع شویم تا از ایشان محافظت کنیم و در انجا تحریم شدند. جریان مقابله با اسلام دو چیز است، دشمن بیرونی و دشمن داخلی که صد برابر بدتر است و پدیده نفاق که از همان اوایل اسلام در مدینه رخ نشان داد بهصورت جدی و کاملا سازماندهیشده است. وجود مقدس پیامبر که علیالظاهر از دنیا رفتهاند درحالیکه ایشان رسول خدا و خاتم النبیین هستند.در آن زمان خیلیها علاقه داشتند بگویند پیامبر مات فات و اسلام هم که وصل به پیامبر است ، همراه ایشان دفن شده و عدهای آگاهانه و با برنامه و عدهای هم از سوی سهو و بیفکری و بیتفاوتی این سخن را می گفتند. همین یکپنجم مردم مسلمان دنیا چقدر با هم اختلاف دارند اما چقدر نقاط مشترک داریم خدا یکی، پیامبر یکی، حج یکی، نماز یکی ولی متأسفانه بیشتر روی موارد تفرقه سرمایهگذاری شدهاست آنچه پیامبر به یادگار گذاشتند هم حفظ شد هم تثبیتشده و هم گسترده شد و گواه آن این است که ما خودمان هستیم و علیرغم اینهمه مشکلات درونی و بیرونی که وجود دارد.این اتفاقات قطعاً تحت رهبری اهلبیت رخ داده است، کسانی که عالمترین ها بودهاند به قرآن و سنت و دغدغهمند ترین ها و دلسوزترین ها نسبتبه امت . چرا امام حسین شهید شدند؟ طبق فرمایش خودشان اول اصلاح امت جدم و در آخر که شهید شدند در زیارت اربعین میخوانیم که امام صادق علیه السلام میفرمایند :(امام حسین علیه السلام)آخرین قطره خون قلب خود را در زیر رفتارهای خصمانه دشمنان ملعون داد تا بگوید امت پیامبر هم یادگار پیامبر اند و چقدر دلسوزی و معرفت عمیق. چرا قدر خود و جماعت و کنار هم بودنمان را نمیدانیم و به رکن رکین قرآن و سنت و وجود نازنین اهلبیت چنگ نمیزنیم تا موجودیت مان را حفظ کنیم و از این منظر به حضرت نگاه کنیم. باید ایشان را در پرتوی نور اولیای هر زمان ببینیم. در زمان پیامبر حضرت زینب کودک اند و همچنین در زمان حضرت زهرا سلام الله علیها که حداکثر95 روز پس از رحلت پیامبر به شهادت رسیدند.اما همه میدانیم که شالودههای شخصیتی بچهها دو سه سال اول زندگی او در محیط خانواده شکل میگیرد. یعنی مؤانست با پیامبر و علاقهی جدی و آشکار پیامبر به اهلبیت شان، که در زبان و عمل ، دائماً اصرار دارند همه ببینند. پیامبر صلی الله علیه و آله امام حسن علیهالسلام را در حین خطبه خواندن روی زانو گذاشتند. اگر از بعد پیامبری نگاه کنیم چون پیامبر فقط پدربزرگ نیستند که نوه را دوست داشته باشد بلکه رسول خداست و امام آینده را روی پا نشانده است اینگونه باید به قضیه نگاه کنیم.حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها ساختهو پرداختهی مدینه نبوی و بیت رسالت و پدربزرگی که پیامبر بودند و پدر و مادر که علی بن ابی طالب و فاطمه زهرا هستند. اوج معرفت و ایمان عمیق و تربیت امام علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها نسبت به دین خدا و رسول خدا که جلوهگر در سیره خودشان است عیناً به بچهها منتقل شده است، که یکی میشود حسنبنعلی امام امت، یکی میشود حسینبنعلی و یکی میشود زینب کبری. اگر شما حضرت زینب را در این ترتیب دینی ببینید عملکرد پنجاه سال بعد ایشان خیلی عجیب نیست. یک شبه حضرت زینب زینب کبری نشد. نشانههایی وجود دارد که ایشان از همان کودکی همراه مادر و پدر هستند .پدر که ولی خداست و به امامت رسیدند و رهبر این تمدن هستند و مادری که فاطمه زهرا کفو امیرالمؤمنین است و در تمام زمان بیست و سه سال رسالت پیامبر این مادر همراه پیامبر بود بههمراه پدر مجاهده کرد و کسی که بعد پیامبر اکرم قرآن را در جامعه احیاء کرد و نگذاشت کسانی که بحث جدایی قرآن و عترت را مطرح کردند و میگفتند حسبنا الله ...میدانستند که کتابالله بدون عترت هم تفسیر به رأی است و هم تأویل غلط و آخر هم در پستوها قرار میگیرد. فاطمه زهرا سلام الله علیها بعد پیامبر نقش حفظ و تثبیت میراث پیامبری را در تمدن وحیانی داشتندو هم دفاعی که از مقام ولایت امیرالمؤمنین کردند و هم در راه حفظ قرآن و سنت و عمل به قرآن و سنت و نشر آن ها،درس میدادند و سعه صدر ایشان در پاسخگویی به مراجعان مثالزدنی است. حتماً این رویکرد پساز پیامبر نیز ادامه داشته چون این نام در مدینه معروف شده بود که ایشان محل سوال بودند، هم مادی و هم معرفتی. یکی از روات خطبه فدکیه که بهانه آن فدک است اما دریای معرفت است ،حضرت زینب سلاماللهعلیها بودند. ایشان هم در جریانند و دیدهاند و ثبت و ضبط کردهاند و نقل کردهاند و بزرگسالان هم از ایشان قبول کردند .نمونه تاریخی آن نسبت امام حسن علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیهاست که حضرت امام حسن را به مسجد میفرستادند تا سخنرانی را گوش کنند و میآمدند برای مادر نقل میکردند مادر که خود معصوم است، از آن پسر کوچک میپذیرفتند. این نشان میدهد که جایگاهی دارند و نباید تعجب کرد که یک کودک است نمونه امروزی آن محمدحسین طباطبایی است پس به سن ارتباطی ندارد و غیرعادی و عجیب نیست چون نمونههای آن در غیرمعصوم نیز وجود دارد. پس اگر حضرت زینب کبری هم نقش انتقالی داشتند، یعنی هم حضور دارند و هم نقل میکنند و هم از طرف بزرگان پذیرفتهشده در کتابهای خود آوردهاند جایگاه اجتماعی حضرت را میرساند و همراهی ایشان با پدر در مقام ولایت،و همراهی با مادری که در خطبهی فدک که آن به آن ، پر از آیه است و استدلالهای حضرت آیه قرآن دارد و قرآن را یادآوری میکند و تفسیر صحیحی از آن ارائه میدهد. همین است که در خطبههای حضرت زینب پنجاه سال بعد در کوفه و شام هرچه که میگویند آیهی قرآن میآورند یعنی استنادات به آیه قرآن دارند. آیا این احیای امر قرآن و یکی از ارکان تمدن نیست ؟!و پاسداری از رکن تمدن(قران وسنت نبوی) نیست ؟! حضرت زینب سلاماللهعلیها با مقام ولایت حضرت فاطمه زهرا که شهید راه حفظ و حمایت از تمدن وحیانی هستند و یک رکن رکین که مقام ولایت و رهبری است . در مسئله غسل و تدفین شبانه حضرت زهرا سلام الله علیها،حضرت زینب حضور دارند . همچنین همراهی و هم پایی سی ساله با امام علی علیه السلام داشتند. هجرت یعنی مهاجرت و گذشتن از آنچه که داری آنهم بهخاطر دین و همراهی با ولی و امام زمان و برای تأسی به قرآن و سنت. حضرت زینب که به کوفه مهاجرت کردهاند با پدر و خانواده و اهلبیت با آن جنگها ،درواقع امامت امام در کوفه با آنهمه مسائل جمل، صفین، نهروان و همانطوری که امام در دعای کمیل میفرمایند اینجا علم بسیاری است اما کسی را نمیبینم که بگویم .این همراهی ها همه اش جهاد علمی و عملی و نظامی است ،چون بچههای کسی هستند که خودش در معرض انواع تهدیدها است . از نشانه ها می فهمیم که حضرت زینب و خانواده ایشان در زمان حضرت علی علیهالسلام در کوفه بودند . مسئله ولایت روی دیگر آن مبارزه با طاغوت است .مانند عبارت معروف لا اله الا الله است که یک روی سلبی ونفی دارند و روی دیگر ایجابی و مثبت. مبارزهی دائمی اهلبیت با نفاق مثل ویروس است و همه اندیشه های توحیدی و مکاتب در بین خودشان منافق دارند و تحریف که در آیین یهود و مسیح رخ داد ،ولی قرآن با وعده الهی و جانفشانیهای اهلبیت بدون تحریف باقیمانده و خداوند این را به ما وعده داده که قرآن را حفظ میکند ولیکن خطرهایی همیشگی وجود دارد پس اسلام با گفتن لاالهالاالله تمام نمیشود بلکه همهاش مبارزه با طاغوت و نفاق است و جهاد است . در زمان شهادت امام علیه السلام، کفن و دفن وغسل ایشان هم شبانه بود و یکی از حضار مانند زمان مادر بزرگوارشان حضرت زینب سلام الله علیها هستند. مرتبهی بعدی خلافت امام حسن علیه السلام و جریان پیچیده صلح که پیش آمد و حضرت زینب کنار امام حسن علیهالسلام هستند . امام مجتبی علیهالسلام تصمیم میگیرند و سیاست بر این است که به مدینه برگردند باز حضرت زینب با ایشان برمیگردند. امامت امام حسن که با انواع سمپاشی با خاندان نبوت از سوی حکومت نبوی همراه بود. با وجود اتفاقاتی که در شهادت امام حسن و خاکسپاری ایشان و تیرباران کردن پیکر مطهر حضرت و با تمام خطرهایی که وجود داشت، پابهپای حضرت بودند. حضرت زینب کبری دختر بزرگ حضرت فاطمه زهرا است که تنها یادگار پیامبر بود و مردم مدینه حداقل و فراتر از مدینه حضرت زهرا را بسیار دوستداشتند و به ایشان محبت داشتهاند. ولی محبت منجر به مسئولیت نبود و از جنس مودت نبود. حضرت زینب فاطمه ثانی است . مواضع ایشان نسبتبه مقام ولایت در زمان خودش برای جامعه تعیینکننده است و مؤثر است و جایگاهی داشته که همین اندک اطلاعات تا زمان ما ثبت و ضبط شده ، مثلاً در جریان شهادت امام علی علیه السلام که به وصیت خودشان مخفیانه برگزار شد در چهار جای دیگر خاکسپاری سوری صورت گرفت .سند این جریان در بحار مشخص است. در جریان کفنودفن امام علی علیه السلام ، امام حسن مجتبی از خواهر خودشان در تغسیل کمک گرفتند . در مورد این تمدن و ارکان اصلی آن با نگاه به تمدن وحیانی ،مقام رهبری یعنی مقام ولایت قرآن و سنت و امت اسلام ، شما حضرت زینب را نسبتبه احیای قرآن و سنت ملاحظه بفرمایید. احیای امر قرآن چه در عمل و چه در نقل که ایشان درس می گفتند و محل رجوع بودند. ایثار در مقام ولایت داشتند .حضرت محرم و مونس اولیای الهی در همه زمانها هستند و حفاظتی که از امام سجاد علیهالسلام کردند .میدانید که حضرت زینب خودشان را سپر امام سجاد قرار دادهاند وگرنه خاندان بنیامیه و آل مروان و زیاد از امام سجاد نمیگذشتند ،چون میدانستند سلسله امامت ادامه دارد. حضرت زینب سپر امام شدند حتی از نظر و مادی و جانی. این نسبت حضرت زینب با مقام ولایت بود.
رکن مردم: خاندان نبوت ایثار و تلا ش زیادی برای روشنگری، کردند که حضرت زینب یکی از شاخصترین های آنها هستند. ان چه که به مردم آموزش میدادند، انچه که حمایتهای علمی و مالی از مردم میکردند و نمونههای زیادی از آنها را در سیره داریم . آنچه که خاندان عصمت و طهارت ایثار کردند برای مردم، کار امام حسین علیه السلام و همراهان و اینکه خود حضرت زینب دو پسر خود را از دست دادند و تمام کشتههای بنیهاشم ،برادران،برادر زادهها و پسرهایشان بودند. شرایط بسیار سختی بودهاست. آنچه که ایشان خطاب به مردم کوفه گفتند برای ماست تا به امروز ،مگر ما امت اسلام نیستیم؟! مگر ما طرف صحبت ایشان نیستیم ؟! مگر ما درد را بعد از چهارده یا پانزده قرن از خلال صحبتهای ایشان حس نمیکنیم؟! اگر اینها برای روشنگری ما و ابزار منافق شناسی ما نیست پس برای چیست؟! ما مخاطب ایشان هستیم که ایشان در آنجا که جانشان در خطر بود هم دست از حمایتها و روشنگریها و ایثار برای امت بر نداشتند. در سیره خاندان نبوت از زمان رسول خدا تا امام حسن عسکری علیهالسلام که در همین راه شهید شدند ،این ایثار و فداکاری دیده میشود. چرا امام زین العابدین که بعد عاشورا ،بسیار گریه میکردند، را با سم کشتند ،بعد سی و پنج سال؟! بهخاطر وجود مؤثر و تأثیر اجتماعی ایشان است که حامی مردم اند و جمعکننده مردم هستند. دقیقاً خلاف سیاستهای منافقانه یعنی اموی و عباسی در تاریخ به اسمهای مختلف که همه اصلیشان یکی است .تخم تفرقه میکارند و فضا را مبهم میکنند که در این ابهامات نتیجه خود را بردارند و ائمه چراغ میاندازند و اوضاع را شفاف میکنند و تفرقه را جمع میکنند و همینطور بود همه امام ها شهید شدند. وقتی اینگونه نگاه کنیم آیا میتوانیم نقشی برای حفظ میراث رسول خدا و پیشبرد و تثبیت و دفاع از ان قائل باشیم؟! ما خودمان یک تکه از میراث هستیم و امت اسلام و قرآن بین ماست تحریفنشده و در پستوها قرار نگرفته است. شاید کملطفی از سوی برخی باشد اما بزرگانی هستند که در مسیر اهلبیت هستند. علما و فضلا و مفسرین که از همهچیز خود مایه گذاشتند برای جمع کردن امت اسلام و ارکان اسلام را حفظ کنند و مایههای پیوستگی که قرآن و سنت است، را حفظ کند. خود ما خود گواه این تلاشهاییم. اگر راجع به فتنهها و نفاق بخواهیم حرف بزنیم هزاران بار ممکن بود اسلام نباشد و از بین برود ولی وقت به حفظ، فکر میکنیم ،بیشاز پیش در مقابل ائمه سر خم خواهیم کرد و ما را وادار به مودت و عرض ارادت به ساحت مقدس اهلبیت و خاندانشان علیهم السلام می کند.
و صلی الله علی سیدنا محمد وال محمد .